یک طبقه زیر زمین. پر از اثاث. پر از گرد و خاک. پر از خاطره. پر از بو و صدا. پر از تکرارهای ماضی. پر از مضارع های متوقف. شده است دل من. که دیگر برنگشته ام به آن. سفر مرا وادار به ترک این خانه کرد. سفری بی پایان. اما چه کنم که انسانم! و هر کجا که باشم. یاد با من است. یاد دل که نزدیک است. و هرچه دور شده باشم. چون بخار نازک روی شیشه. این فاصله پاک می شود. و من می رسم به آن طبقه ی پر حادثه. 24- با درد بساز؛ چون دوای تو منم... در کس منگر که آشنای تو منم...
22- آمد بهار جانها ای شاخ تر به رقص آ
21 - در باب خرده و کلانی که هر زندگی سالمی دارد...
دل ,یاد ,طبقه ,روی ,شیشه ,فاصله ,پر از ,به آن ,دور شده ,هرچه دور ,است و
درباره این سایت